چگونه سهام یک کسب و کار اینترنتی را باید تقسیم کرد؟
میگویند تقسیم یک کیک به گونهای که هر کس احساس کند بزرگترین قطعه را صاحب شده ، اوج هنر یک سیاستمدار است. بنیانگذار یک کسبوکار نوپا در تقسیم سهم شرکا، کاری سادهتر از یک سیاستمدار پیشرو ندارد. قیاس بنیانگذار کارآفرین و سیاستمدار در این نوشته، تنها به دلیل نبود معیاری است که بتوان – برای تقسیم سهام – به آن تکیه زد یا حداقل با اطمینان نسبی، آن را به هر کسبوکاری تعمیم داد. تا جایی که جستجو و پرسوجو کردم بیشتر نظرات و راهکارها توصیههایی برای انجام ندادن و برحذر داشتن بود، درست شبیه بچههای سرکوبشدهای که هنگام مطالبه سادهترین خواستههای خود فقط میدانند چهچیز نمیخواهند، چهکاری نباید بکنند و چهحرفی نباید بزنند. اگرچه این نوشته به همین سمت گرایش پیدا کرده است، میتواند آغازی برای رسیدن به یک جمعبندی باشد. موارد زیادی در زندگی وجود دارد که به دلیل نبود بهترینها، به حداقلهای موجود اکتفا میکنیم.
من در سال ۹۲ اولین بار در رویداد کارآفرینی آخر هفته (Startup Week End) که الان به اردوی کارآفرینی تغییر نام داده است – شرکت کردم، برایم جالب بود که در کمتر از دو روز افرادی که یکدیگر را نمیشناختند تیم تشکیل داده و یک ایده را به کسبوکار تبدیل کنند. در این رویداد دو گروه مربی حضور داشت. گروه اول مدیران و کارآفرینان باتجربه بودند و گروه دوم افرادی بودند که تنها تجربه آنها از مربیگری، حضور در دور قبل همین رویداد بهعنوان شرکتکننده بود، این دوستان هنوز تفاوت یک رویداد آموزشی را با مسابقه نمیدانستند! با این حال هر دو دسته تلاش میکردند تیمها را در تجاریسازی یک فکر راهنمایی کنند.
در نهایت حداقل برای من که تجربه چند کار مشترک را داشتم، این سوال باقی ماند که چرا هیچکس در مورد نحوه توافق اعضاء، مالکیت کسبوکار، تقسیم سهم شرکاء و حتی روش تنظیم قراردادها هیچ توضیح یا تجربهای ارائه نمیکند؟ بعدها فهمیدم که این کنجکاوی من، سوال نیمی از یکصدوپنجاه نفر شرکت کننده بوده و الان بعد از دریافت دهها ایمیل و نظر کاربران نتاستات به جرأت قضاوت میکنم که در سایر رویدادها و تیمها، همچنان راهکار درست و درمانی برای این نیاز مهم ارائه نشده است. ابتدا تصورم بر این بود که چون نسبت تعداد افراد و آورده آنها (مثل تخصص، تجربه، زمان، منابع مالی یا ارتباطی) در کسبوکارهای نوپا متفاوت است نمیتوان به یک معیار قابل استناد رسید، که یک تصور اشتباه بود. مشکل در آورده افراد نبود، در تقسیم چیزی بود که هنوز وجود خارجی نداشت.
معیارهایی مهمتر از نتایج
معیارهایی که برای تعیین سهم شرکای کسبوکارهای نوپا تعیین میشود برای سرمایهگذاران به مراتب مهمتر ازنتایج اولیهای است که استخراج میشود. میزان سهم شرکاء از یک کسبوکار و روش تقسیم آن یکی از مهمترین سوالات سرمایهگذاران از بنیانگذاران کسبوکارهای نوپا است، چرا که معتقدند آینده بسیاری از تیمها را میتوان از نحوه توافق آنها با یکدیگر پیشبینی کرد – درست مثل آینده بسیاری زندگیها که از نحوه اولین توافقات آنها قابل پیشبینی است – آینده تیم از آینده ایده مهمتر است چرا اگر افراد تیم با احساسی رضایتی که به تدریج بوجود آمده، در کنار هم باشند، حتی درصورت شکست ایده، تجربههای خود را بهسمت ایده یا کسبوکار دیگری میچرخانند.
توصیههای وحشتناک
در ابتدا سعی میکنم روشهای متداولی که در تیمهای متعدد به کار گرفته شده و نتایج نامطلوبی به بار آورده است را به همراه دلایل آن معرفی کنم. بسیاری از این توصیهها میتواند بحثبرانگیز باشد اما بپذیرید که توافق بر سر تقسیم سهم یک کسبوکار کوچک کار سختی نیست، مشروط بر این که از پرداختن به موارد غیر منطقی و حساسیتهای بیهوده که برخی از آنها را در ذیل این مطلب ارائه کردهام اجتناب کنید. بهشیوه شتابدهنده Y.combinator که بخشی از این مقاله از لابهلای محتوای آن استخراج شده است، از این روشها تحت عنوان توصیههای وحشتناک در تقسیم سهم نام میبرم.
حالا نه بعداٌ
کار را شروع میکنیم، وقتی ایده گرفت، کسبوکار ساخته شد یا پولسازی اتفاق افتاد آن موقع در مورد تقسیم سهم صحبت میکنیم! این روش اولین توصیه وحشتناک است. بسیاری از تیمها به همین دلیل واضح به بنبست میرسند. پس در جهت مخالف آن حرکت کنید. همان روز اول صریح، واضح و بیپرده در مورد آینده کار توافق کنید و به صوت مکتوب و حتما در جلسه گروهی توافق کنید که سهم هر کس از آینده این کسبوکار حتی در صورت شکست چقدر خواهد بود.
مغز متفکر
این ایده مال من است یا من ارائه کننده ایده هستم. ارائهکننده ایده بودن تحت هیچ شرایط مزیت یا آورده قابل قبولی برای داشتن سهم بیشتر از یک کسبوکار نیست. قوانین ثابتی وجود دارد که هر ایده صرف نظر از خاص بودن یا اجرایی بودن بین هر ۲۰ دقیقه تا دو ساعت به ذهن یک نفر دیگر در همان رده کاری خطور میکند. ایدهها مهم هستند اما مهمتر از آن اجرای ایده است. در صورتیکه بنیانگذار به این دلیل بخواهد بخش بیشتری از سهام را در اختیار داشته باشد بخش زیادی از اعتبار خود و اعتماد سایرین را از دست خواهد داد.
آوردههای نامشهود
من از سایر همتیمیها مسنتر و باتجربهتر هستم! توان مدیریتی، تجربه و ارتباطات آوردههای نامشهود است. نامتوازن کردن سهم سایر اعضاء به دلیل این مزیت در دراز مدت به ضرر شما خواهد بود. حتی شرکتهای بزرگ دنیا به خوبی میدانند که وارد کردن یک مدیر باتجربه و موفق علیرغم ارزشی که دارد، ممکن است منجر به از دست دادن انگیزه و اعتماد مدیران فعلی شود. راهی پیدا کنید که این آورده به صورت غیر سهام وارد روند اجرایی کسبوکار شود مثل محاسبه حق مشاوره یا کارمزد.
هرچه دورتر وحشتناکتر
هرچقدر اختلاف بین ارزش سهام همتیمیها بیشتر باشد، اعتمادسازی برای جذب سرمایه کمتر میشود به همان اندازه هم انگیزه تلاش برای کسی که سهمش اختلاف فاحشی با نفر کناردستی دارد کمتر میشود. کسی که سهم کمتری دارد با هزینه بسیار کمتری میتواند تیم را ترک کند، احساس خطر و تعهد کمتری در زمان بروز مشکلات داشته و به قول معروف کمتر پای خودش گیر است.
وقتی تناسب نیست
قدیمها که خانوادهها پرجمعیتتر بود سرپرستخانواده با تهیه لباسهایی که اندازه آن حد وسط تناسب دو برادر یا دو خواهر بود به راحتی هزینههای خود را کم یا مدیریت میکرد. وقتی انتظارات بین اعضاء اختلاف فاحش داشته باشد، هزینههای افزایش پیدا کرده و محاسبه تقسیم سهام سختتر و پیچیدهتر میشود. بپذیرید برای همه کارها نیاز به همتیمی نیست، وقتی یک طرف میز یک توسعهدهنده حرفهای نشسته باشد و سمت دیگر یک کارآموز تازهکار، تقسیم کردن کیک به نحوی که همه تصور کنند بزرگتری قطعه را دارند ساده نیست.
روزهای خوب آغازین
معمولا روزهای اول مسافرت، سال تحصیلی، نامزدی، یا استخدام حسوحال خاصی دارد. این طعم شیرین سرشار از احساساتی است که ممکن است جای عقل تصمیم بگیرد. تقسیم سهام برپایه نتایج اولیه اشتباه دیگری است که بنیانگذاران به آن دچار میشوند چرا که در شروع کار به دلیل نوپا بودن کسبوکار شناخت عمیقی از بازار، کار و حتی همتیمیها وجود ندارد. در جای دیگری از همین مطلب گفتم که از همان ابتدای کار توافق بر سر تقسیم سهم را انجام دهید. این دو مورد با هم تناقض نیست. بهتر است در ابتدای کار یک تقسیم سهام و توافق موقت یا تاریخانقضاءدار انجام دهید تا بعد از پایداری نسبی، راه برای بازبینی و اصلاح تصمیم انجام شده بدون خون و خونریزی فراهم باشد.
نتیجهگیری نهچندان ساده
شما در ابتدای یک راه هستید یعنی یک کسبوکار نوپا یا به قول امروزیها استارتاپ، خود این واژه به تنهایی پر از ناپایداری و ابهام است، نبود ساختار مناسب تقسیم سهم، آن را ناپایدارتر و متزلزلتر خواهد کرد. به مواردی که در این قسمت اشاره میکنم به عنوان یک اصل نگاه کنید و بهدنبال یک فرمول ثابت تقسیم سهام شبیه آنچه در بورس یا هلدینگها وجود دارد نباشید. چراکه آنجا برای چیزی که در حال حاضر وجود دارد معیار تعیین میکنند، نه چهچیزی که قرار است در آینده خلق شود.
هرچقدر درصد سهم اعضاء بههم نزدیکتر باشد تعهد، اعتماد و پایداری تیم بیشتر شده به همان اندازه خطر فروپاشی یا کاهش انگیزه کمتر میشود. آوردههای نامتعارف را به معادل غیرسهام تبدیل کنید تا به تعادل برسید قبول دارم که برآورده کردن انتظار یک توسعهدهنده حرفهای در ابتدای راه با پرداخت دستمزد ساده نیست ولی باید بپذیرید دوست دیگری که برای شما بازاریابی یا مذاکره میکند نباید سهمی کمتر از او داشته باشد.
از کسانی که تجربه حل مشکل شبیه به شما را دارند کمک بگیرید، بارزترین آن شتابدهندهها هستند. شاید الزامی برای بردن کسبوکار خودتان به یک شتابدهنده نداشته باشید اما میتوانید از تجربه آنها استفاده کنید. انتظار نداشته باشید با یک تماس تلفنی یا تنها با مراجعه به سایت شتابدهنده، برای مشکل تقسیم سهم راهی پیدا کنید، وقت مشاوره بگیرید یا با مربیان آنها صحبت کنید. شما هم تجربه یا نقطه نظرتان را برای تکمیل این مطلب با ما در میان بگذارید.
منبع: netstart